ترانه ای با صدای محمدفرزان صادقی و آهنگسازی محمدرضا چراغعلی و شعری از لیلا جلالی.
تو یه حس خوبی که با بودنت
من و با همه دلشوره ها
به آرامشی می رسونه که من
نمیترسم از تلخی غصه ها
به حال خودم گریه کردم خدا
که دور از تو بوده یه عمری دلم
صداتو شنیدم ولی باز چرا
از عشق و از احساس تو غافلم
با اینکه خطا کردم و بد شدم
تو چشماتو بستی ازم رد شدی
تو تاریکی جاده زندگی
تو فانوس راهم به مقصد شدی
حالا که رسیدم بهت دستامو
بگیر توی دستات که باز گم نشن
میترسم از این شهر وارونه ها
کمک کن که غرق توهم نشم
دچار فریب و توهم نشم
میدونم که هرجا و هر ثانیه
تویی اول و آخر قصه ها
تو یه حس خوبی که با بودنت
من و با همه دلشوره ها
به آرامشی می رسونه که من
نمیترسم از تلخی غصه ها
به حال خودم گریه کردم خدا
که دور از تو بوده یه عمری دلم
صداتو شنیدم ولی باز چرا
از عشق و از احساس تو غافلم
با اینکه خطا کردم و بد شدم
تو چشماتو بستی ازم رد شدی
تو تاریکی جاده زندگی
تو فانوس راهم به مقصد شدی
حالا که رسیدم بهت دستامو
بگیر توی دستات که باز گم نشن
میترسم از این شهر وارونه ها
کمک کن که غرق توهم نشم
دچار فریب و توهم نشم
میدونم که هرجا و هر ثانیه
تویی اول و آخر قصه ها
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
2:53
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه