تصنیف در آواز دشتی
خوش آن عاشق که شیدای تو باشد
بیانگرد سودای تو باشد
سراپا دیده شد آیینۀ دل
که حیرانِ سراپای تو باشد
نشیند کی دلی در سینه ای تنگ؟
که تنها گَردِ صحرای تو باشد
شفابخش دل ما دردمندان
لب لعل مسیحای تو باشد
من این دستی که افشاندم به پایت
به دامان تمنای تو باشد
دلا آرامبخش تلخکامان
نی کلک شکرخای تو باشد
خوش آن عاشق که شیدای تو باشد
بیانگرد سودای تو باشد
سراپا دیده شد آیینۀ دل
که حیرانِ سراپای تو باشد
نشیند کی دلی در سینه ای تنگ؟
که تنها گَردِ صحرای تو باشد
شفابخش دل ما دردمندان
لب لعل مسیحای تو باشد
من این دستی که افشاندم به پایت
به دامان تمنای تو باشد
دلا آرامبخش تلخکامان
نی کلک شکرخای تو باشد
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه