تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
مهتاب عشق به دلم نظاره کن
در عاشقی تو مرا فسانه کن
چون مرغ حق به هوای روی تو
پر می کشد دل من به سوی تو
بنگر حال زارم از اشک چشمانم
ای جان جان در تنهایی
هر شب می نالم در درد و عتاب
چون شمعی سوزم از هجران و تاب
ای آرام جانم
بشنو سوز و آهم سرگشته چون بادم
گمگشته در طوفانم
مستم از دام عشقت ای جان
دور از تو می نالم سرگردانم
بر دریای عشق تو حیرانم
باران شادی آیی
در هر بخشی پیدایی
چشمه ی عشق و شیدایی
نقش نام تو بر جانم
بشنو نام پر افغانم
یارب ای آرام جانم
مهتاب عشق به دلم نظاره کن
در عاشقی تو مرا فسانه کن
چون مرغ حق به هوای روی تو
پر می کشد دل من به سوی تو
بنگر حال زارم از اشک چشمانم
ای جان جان در تنهایی
هر شب می نالم در درد و عتاب
چون شمعی سوزم از هجران و تاب
ای آرام جانم
بشنو سوز و آهم سرگشته چون بادم
گمگشته در طوفانم
مستم از دام عشقت ای جان
دور از تو می نالم سرگردانم
بر دریای عشق تو حیرانم
باران شادی آیی
در هر بخشی پیدایی
چشمه ی عشق و شیدایی
نقش نام تو بر جانم
بشنو نام پر افغانم
یارب ای آرام جانم
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه