ترانه پاپ
ز آن یار دلنوازم شکری است با شکایت
گر نکته دان عشقی و این حکایت
بیمزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یارب مباد کسی را مخدوم بی عنایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می پسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آ ای کوکب هدایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می پسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
ز آن یار دلنوازم شکری است با شکایت
گر نکته دان عشقی و این حکایت
بیمزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یارب مباد کسی را مخدوم بی عنایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می پسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آ ای کوکب هدایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می پسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:10
کاربر مهمان
کاربر مهمان