تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
ز خون رنگین بود چون لاله دامانی که من دارم
بود صد پاره همچون گل گریبانی که من دارم
مپرس ای همنشین احوال زار من که چون زلفش
پریشان گردی از حال پریشانی که من دارم
غم عشق تو هر دم آتشی در دل برافروزد
بسوزد خانه را ناخوانده مهمانی که من دارم
به ترک جان مسکین از غم دل راضیم اما
به لب از ناتوانی کی رسد جانی که من دارم
بگفتم چاره ی کار دل سرگشته کن گفتا
بسازد کار او برگشته مژگانی که من دارم
ندارد صبح روشن روی خندانی که او دارد
ندارد ابر نیسان چشم گریانی که من دارم
رهی از موج گیسویی دلم چون اشک می لرزد
به مویی بسته امشب رشته ی جانی که من دارم
ز خون رنگین بود چون لاله دامانی که من دارم
بود صد پاره همچون گل گریبانی که من دارم
مپرس ای همنشین احوال زار من که چون زلفش
پریشان گردی از حال پریشانی که من دارم
غم عشق تو هر دم آتشی در دل برافروزد
بسوزد خانه را ناخوانده مهمانی که من دارم
به ترک جان مسکین از غم دل راضیم اما
به لب از ناتوانی کی رسد جانی که من دارم
بگفتم چاره ی کار دل سرگشته کن گفتا
بسازد کار او برگشته مژگانی که من دارم
ندارد صبح روشن روی خندانی که او دارد
ندارد ابر نیسان چشم گریانی که من دارم
رهی از موج گیسویی دلم چون اشک می لرزد
به مویی بسته امشب رشته ی جانی که من دارم
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
5:07
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه