تصنیف شور ساخته علیرضا حسینی، ۱۳۸۳
مرا غیر از تو سودای دگر نیست
به جز کوی تو ام جای دگر نیست
به دل باشد تمنای تو ای دوست
که هیچش او تمنای دگر نیست
دلم ای گل ز سودایت خراب است
که امید وصالت چون سراب است
به دل نقش تو را بستن چه حاصل
که میدانم که چون نقش بر آب است
بگو ساقی چه در پیمانه ات هست
که با یک جرعه هرکس می شود مست
که رفتم با نگاهت ناگه از دست
ای آفتاب روی تو روشنگر دنیای من
از من اگر گیری نظر ای وای من ای وای من
مرا غیر از تو سودای دگر نیست
به جز کوی تو ام جای دگر نیست
به دل باشد تمنای تو ای دوست
که هیچش او تمنای دگر نیست
دلم ای گل ز سودایت خراب است
که امید وصالت چون سراب است
به دل نقش تو را بستن چه حاصل
که میدانم که چون نقش بر آب است
بگو ساقی چه در پیمانه ات هست
که با یک جرعه هرکس می شود مست
که رفتم با نگاهت ناگه از دست
ای آفتاب روی تو روشنگر دنیای من
از من اگر گیری نظر ای وای من ای وای من
کاربر مهمان