display result search
منو

نازنین یار

  • 6 قطعه
  • 7':08" مدت زمان
  • 51 دریافت شده
موسیقی دستگاهی
تکنواز تار : فرهنگ شریف
نوازنده ی ویولون و کمانچه : مجتبی میرزاده
نوازنده ی تار و سه تار : شهریار فریوسفی
نوازنده ی ابوا : فرشید حفظی فرد
نوازنده ی فلوت : ناصر رحیمی
نوازنده ی عود : جمال جهانشاد

آهنگ ها

  • عنوان
    زمان
  • 7:54
    خیالت دلبرا نازنین یارا چراغان می كند خانه ی ما را شبانگاهان كه بی تابم برای تو خوشم با گریه كردن در هوای تو می بارد نو به نو دیدگانم می جوشد نام از زبانم باده ی تلخ غمت هر كه نوشد كنج غم را كی به شادی می فروشد باز هم این چشم ابری با من است خانه و فانوس اشكم روشن است عاشقی در من غزل خوان می شود كوچه های دل چراغان می شود شب‌كه سوز نهان‌ شعله‌ ریزد‌ به‌ جان‌ این‌ من‌ و این‌ شور شیدایی دیده دریای غم سینه صحرای غم كو دگر تاب شكیبایی قرار جان از كه جویم غم دل را با كه گویم دلبرا از داغ تو لاله گل كرد هر كجا نام تو آمد ناله گل كرد باده ی تلخ غمت هر كه نوشد كنج غم را كی به شادی می فروشد ساعد باقری
  • 9:42
    ماهرویا جلوه كن در شام تارم تا سحرگه بی تو اختر می شمارم دست از من دامن از تو دیده ی دل روشن از تو رو مگردان برنمی گردم من از تو شب كه یادت می شود بال و پر من شعله بر می خیزد از خاكستر من سایه ی این شور شیرین كم مبادا از سر من باز هم پروانه ی من این دل دیوانه ی من سوی تو پر می كشد با خیال شمع رویت سوز این داغ نهان را تنگ در بر می كشد در بهار جلوه ی تو ای خوش آن شیدا شدن ها گم شدن در خویش و آن گه پیش تو پیدا شدن ها تا به كی خواهی چنین حیران و سرگردان دلم را سوی كوی روشنایی باز برگردان دلم را ساعد باقری
  • 5:36
    بسم از هوا گرفتن كه پری نماند و بالی به كجا روم ز دستت كه نمی‌ دهی مجالی نه ره گریز دارم نه طریق آشنایی چه غم اوفتاده‌ ای را كه تواند احتیالی همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد اگر احتمال دارد به قیامت اتصالی چه خوشست در فراقی همه عمر صبر كردن به امید آن كه روزی به كف اوفتد وصالی به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن كه شبی ندیده باشی به درازنای سالی سخنی بگوی با من كه چنان اسیر عشقم كه به خویشتن ندارم ز وجودت اشتغالی سعدی
  • 4:36
    به خدا كز غم عشقت نگریزم نگریزم وگر از من طلبی جان نستیزم نستیزم قدحی دارم بر كف به خدا تا تو نیایی هله تا روز قیامت نه بنوشم نه بریزم سحرم روی چو ماهت شب من زلف سیاهت به خدا بی‌ رخ و زلفت نه بخسبم نه بخیزم ز جلال تو جلیلم ز دلال تو دلیلم كه من از نسل خلیلم كه در این آتش تیزم نازنینا نظری كن منم این خسته ی راهت شرر افكنده به جانم صنما برق نگاهت سحرم روی ماهتشب منزلف سیاهت به خدا بی رخ و زلفت نه بخسبم نه بخیزم
  • 15:06
    ساز و آواز نوازنده ی تار : فرهنگ شریف نوازنده ی تنبك : سعید رودباری یارا ، ساقی بده آن شراب گلرنگ مطرب ، بزن آن نوای بر چنگ كز زهد ندیده‌ ام فتوحی تا كی زنم آبگینه بر سنگ خون شد دل من ندیده كامی الا كه برفت نام با ننگ عشق آمد و عقل همچو بادی رفت از بر من هزار فرسنگ ای زاهد خرقه پوش تا كی با عاشق خسته دل كنی جنگ خون شد دل من ندیده كامی الا كه برفت نام با ننگ سعدی همه روزه عشق می‌ باز تا در دو جهان شوی به یك رنگ سعدی
  • 7:08
    می سوزم از عشقت بگو دیگر چه می خواهی زین كشته ی بی آرزو دیگر چه می خواهی در جان من ، دیگر نماند آن شور سرمستی حالی ز می گشتم سبو دیگر چه می خواهی من غرقه ی موج غمم ، ساحل ویرانم گم گشته ی كوی تو ام ، منزل نمی دانم افسانه ی هستی مگو نقشی بود بر آب از من نشان دل مجو ، من دل نمی دانم ویرانگر دل های ما این خانه ات آباد خاكستر جان های ما خوش می دهی بر باد آه ای ذوق جنون ، خواهم كه از اهل خرد نامم بیرون كنی ، دل را مجنون كنی آواره ی هامون كنی ، داغم افزون كنی ای دل سر دلدادگان سودای تو ای جمله ی هستی ، همه شیدای تو بازیچه ام ، این سو و آن سو می شوم در بازی پیدا و ناپیدای تو گشتم خراب اكنون بگو دیگر چه می خواهی زین كشته ی بی آرزو دیگر چه می خواهی در جان من ، دیگر نماند آن شور سرمستی خالی ز می گشتم سبو ، دیگر چه می خواهی ای در سر دلدادگان سودای تو ای جمله ی هستی همه شیدای تو بازیچه ام این سو و آن سو می شوم در بازی پیدا و ناپیدای تو ساعد باقری

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

  • من بی‌اندازه عاشق و شیفته این ترانه هستم. حدود هیجده نوزده سال از شروع این عشق میگذره. زنده باشه آقای سراج ... واقعا تحسین برانگیزه
  • این ترانه رو خیلی خیلی دوست دارم

آلبوم‌هایی از همین سبک

صدای موسیقی