تکخوانی عظیمی
چه شور است این که در آب و گل افتاد
ز یک دل عشق را صد مشکل افتاد
قرار یک نفس بر من حرام است
بمن رحمی که کارم با دل افتاد
متاع من دل درد آشنای است
نصیب من فغان نارسای است
بخاک مرقد من لاله خوشتر
که هم خاموش و هم خونین نوای است
نگاهی داشتم بر جوهر دل
تپیدم آرمیدم در بر دل
رمیدم از هوای قریه و شهر
به بوی دشت وا کردم در دل
چه شور است این که در آب و گل افتاد
ز یک دل عشق را صد مشکل افتاد
قرار یک نفس بر من حرام است
بمن رحمی که کارم با دل افتاد
متاع من دل درد آشنای است
نصیب من فغان نارسای است
بخاک مرقد من لاله خوشتر
که هم خاموش و هم خونین نوای است
نگاهی داشتم بر جوهر دل
تپیدم آرمیدم در بر دل
رمیدم از هوای قریه و شهر
به بوی دشت وا کردم در دل
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
6:13
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه