اجرای شهرام ناظری با همراهی ارکستر خالقی در 15/2/1362
عقل کجا پی برد شیوه سودای عشق
باز نیابی به عقل سر معمای عشق
عقل تو چون قطره ای مانده ز دریا جدا
چند کند قطره ای فهم ز دریای عشق
خاطر خیاط عقل گر چه بسی بخیه زد
هیچ قبایی ندوخت لایق بالای عشق
ور سر مویی ز تو با تو بماند به هم
خام بود از تو خام پختن سودای عشق
عشق چو کار دل است دیدهٔ دل باز کن
جان عزیزان نگر مست تماشای عشق
دوش درآمد به جان دمدمهٔ عشق او
گفت اگر فانیی هست تو را جای عشق
جان چو قدم در نهاد تا که همی چشم زد
از بن و بیخش بکند قوت و غوغای عشق
چون اثر او بماند محو شد اجزای او
جای دل و جان گرفت جملهٔ اجزای عشق
هست درین بادیه جملهٔ جانها خراب
قطرهٔ باران او درد و دریغای عشق
تا دل عطار یافت پرتو این آفتاب
گشت ز عطار سیر، رفت به صحرای عشق
عقل کجا پی برد شیوه سودای عشق
باز نیابی به عقل سر معمای عشق
عقل تو چون قطره ای مانده ز دریا جدا
چند کند قطره ای فهم ز دریای عشق
خاطر خیاط عقل گر چه بسی بخیه زد
هیچ قبایی ندوخت لایق بالای عشق
ور سر مویی ز تو با تو بماند به هم
خام بود از تو خام پختن سودای عشق
عشق چو کار دل است دیدهٔ دل باز کن
جان عزیزان نگر مست تماشای عشق
دوش درآمد به جان دمدمهٔ عشق او
گفت اگر فانیی هست تو را جای عشق
جان چو قدم در نهاد تا که همی چشم زد
از بن و بیخش بکند قوت و غوغای عشق
چون اثر او بماند محو شد اجزای او
جای دل و جان گرفت جملهٔ اجزای عشق
هست درین بادیه جملهٔ جانها خراب
قطرهٔ باران او درد و دریغای عشق
تا دل عطار یافت پرتو این آفتاب
گشت ز عطار سیر، رفت به صحرای عشق
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
10:57
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه