display result search
- 587
جشن هیوا
ترانه ی کردی
واگولی هیوا هه میسان که و ته دادینی گه وین
بار دیگر گل آرزو در دامن عشق افتاد
تاوه دی بینی هه موو ئاوات و ویستی کونی ژین
تا آرزو ها و خواست دیرین را محقق سازد
نا به له د بوو که وته داوی داوو ووداوینی چیا
گل نابلد راه بود و در دام دامنه کوهسار عشق گرفتار آمد
شه و نمی کرد به خه لاتی تیشکی زیرینی به تین
و گل شبنم را هدیه را هدیه رهایی برای پرتوهای زرین خورشید فرستاد
به ر به یان تا شه وقی زیرینی گه لاویژ هاته سه ر
بامداد همینکه روشنایی گل خورشید بالا می آید
قومری و بولبول به پاریز بو نیگای گول دینه ده ر
قمری و بلبل به آرامی برای دیدن گل از لانه بیرون می آیند
ئه و به عیشوه و ئه م به کرنوش و به نا له دینه خوار
این یک به ناز و عشوه و یک با تعظیم و کرنش و ناله عاشقانه
چاوه روانی خوره تاون تا له پشت که ل بیشه ده ر
منتظرند تا خورشید از پشت کوهساران به در آید
هیرشی تیشکی هه تاوه رووله کاته شاخ و داخ
هجوم پرتو های خورشید از پشت کوهساران به در می آید
سیبه رئه خزینه نشیو و شیو وودولان بی ده ماخ
سایه ها شرمسار و سرافکنده به پشت تخته سنگ ها و تاریکیها می خزند
گول ئه کاته پیکه نین بولبول به ده نگی دلرفین
گول می خندد و با بلبل که با صدایی دلنواز آواز می خواند
ئه یکه ئه ئاهه نگ و شایی بهبه زمی ناو گولزار و باخ
جشن و شادی و بزم و شادمانی را در گلزار و باغ آغاز می کنند.
واگولی هیوا هه میسان که و ته دادینی گه وین
بار دیگر گل آرزو در دامن عشق افتاد
تاوه دی بینی هه موو ئاوات و ویستی کونی ژین
تا آرزو ها و خواست دیرین را محقق سازد
نا به له د بوو که وته داوی داوو ووداوینی چیا
گل نابلد راه بود و در دام دامنه کوهسار عشق گرفتار آمد
شه و نمی کرد به خه لاتی تیشکی زیرینی به تین
و گل شبنم را هدیه را هدیه رهایی برای پرتوهای زرین خورشید فرستاد
به ر به یان تا شه وقی زیرینی گه لاویژ هاته سه ر
بامداد همینکه روشنایی گل خورشید بالا می آید
قومری و بولبول به پاریز بو نیگای گول دینه ده ر
قمری و بلبل به آرامی برای دیدن گل از لانه بیرون می آیند
ئه و به عیشوه و ئه م به کرنوش و به نا له دینه خوار
این یک به ناز و عشوه و یک با تعظیم و کرنش و ناله عاشقانه
چاوه روانی خوره تاون تا له پشت که ل بیشه ده ر
منتظرند تا خورشید از پشت کوهساران به در آید
هیرشی تیشکی هه تاوه رووله کاته شاخ و داخ
هجوم پرتو های خورشید از پشت کوهساران به در می آید
سیبه رئه خزینه نشیو و شیو وودولان بی ده ماخ
سایه ها شرمسار و سرافکنده به پشت تخته سنگ ها و تاریکیها می خزند
گول ئه کاته پیکه نین بولبول به ده نگی دلرفین
گول می خندد و با بلبل که با صدایی دلنواز آواز می خواند
ئه یکه ئه ئاهه نگ و شایی بهبه زمی ناو گولزار و باخ
جشن و شادی و بزم و شادمانی را در گلزار و باغ آغاز می کنند.
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه