ترانه ای با صدای مجید اخشابی و شعری از سهیل محمودی
دست تو باز می کند پنجره های بسته را
هم تو سلام می کنی رهگذران خسته را
دوباره پاک کردم و به روی رف گذاشتم
آینه ی قدیمیِ غبار غم نشسته را
پنجره بی قرار تو کوچه در انتظار تو
تا که کند نثار تو لاله ی دسته دسته را
شب به سحر رسانده ام دیده به ره نشانده ام
گوش به زنگ مانده ام جمعه ی عهد بسته را
دل از همه گسسته ام آینه ای شکسته ام
آه شکسته تر مخواه آینه شکسته را
دست تو باز می کند پنجره های بسته را
هم تو سلام می کنی رهگذران خسته را
دوباره پاک کردم و به روی رف گذاشتم
آینه ی قدیمیِ غبار غم نشسته را
پنجره بی قرار تو کوچه در انتظار تو
تا که کند نثار تو لاله ی دسته دسته را
شب به سحر رسانده ام دیده به ره نشانده ام
گوش به زنگ مانده ام جمعه ی عهد بسته را
دل از همه گسسته ام آینه ای شکسته ام
آه شکسته تر مخواه آینه شکسته را
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه