ترانه ی پاپ
همسایه از حال همسایه باخبر نیست
جز لحظه های جنگ و دعوا و گلایه
جز سرک کشیدن های وقت و بی وقت
از چشمی در مخفیانه
یه دورانی بود که ده نفر آدم
تو یه اتاق سه در سه به هم عشق می دادن
سفره هاشون خیلی رنگی نبود اما
می دیدی بی بهانه شادن
از وقتی که آسمون خراش
جای خونه های کاهگلی رو گرفت
انگاری عاطفه رخت بست از زمین
انزوا جای همدلی رو گرفت
تو همین واحدهای رو به رو
یک نفر شاید از تنهایی پره
شاید از فرط بی همسایگی
چای کم رنگش رو سرد می خوره
توی یه آسمون خراش
با یه کم درک و همدلی
می شه بازم محبت به هم هدیه کرد
با یه کم رعایت کردن حال هم
هنوزم می شه عشق رو اندازه کرد
هنوزم می شه سر یه سفره نشست
با یه لقمه نون و یه چای داغ
تموم قصه ها چه خوب باشن چه بد
یه روزی تموم می شن انقدر سخت نگیر
همسایه از حال همسایه باخبر نیست
جز لحظه های جنگ و دعوا و گلایه
جز سرک کشیدن های وقت و بی وقت
از چشمی در مخفیانه
یه دورانی بود که ده نفر آدم
تو یه اتاق سه در سه به هم عشق می دادن
سفره هاشون خیلی رنگی نبود اما
می دیدی بی بهانه شادن
از وقتی که آسمون خراش
جای خونه های کاهگلی رو گرفت
انگاری عاطفه رخت بست از زمین
انزوا جای همدلی رو گرفت
تو همین واحدهای رو به رو
یک نفر شاید از تنهایی پره
شاید از فرط بی همسایگی
چای کم رنگش رو سرد می خوره
توی یه آسمون خراش
با یه کم درک و همدلی
می شه بازم محبت به هم هدیه کرد
با یه کم رعایت کردن حال هم
هنوزم می شه عشق رو اندازه کرد
هنوزم می شه سر یه سفره نشست
با یه لقمه نون و یه چای داغ
تموم قصه ها چه خوب باشن چه بد
یه روزی تموم می شن انقدر سخت نگیر
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه