ترانه ای با صدای کسری جوادی، آهنگسازی وحید اختری، شعری از حسین متولیان و تنظیم از امین سالمی
دریا به دستور تو منع می کرد
طوفان به فرمان تو راه افتاد
هر چی پلنگه توی این بیشه
با تو سر و کارش به ماه افتاد
چشمای مردم دار تو بس بود
وقتی که سمت ماه می رفتی
تو و قلب مردم زندگی کردی
با پای مردم راه می رفتی
از یاد تو از یادگار تو
به عطری توی شهر پیچیده
لبخندشو مدیونته این شهر
بازم جماران خوابتو دیده
تبعید می کردن تو رو تا دور
اما صدا نزدیک تر میشد
حرفای تو شعله به تن میکرد
هر چی جهان تاریک تر میشد
از آیه ی تفسیر حمد تو
آیینه ی پیغمبری می ریخت
هر بار چشمای تو تر میشد
از اشک چشمت کوثری می ریخت
دریا به دستور تو منع می کرد
طوفان به فرمان تو راه افتاد
هر چی پلنگه توی این بیشه
با تو سر و کارش به ماه افتاد
چشمای مردم دار تو بس بود
وقتی که سمت ماه می رفتی
تو و قلب مردم زندگی کردی
با پای مردم راه می رفتی
از یاد تو از یادگار تو
به عطری توی شهر پیچیده
لبخندشو مدیونته این شهر
بازم جماران خوابتو دیده
تبعید می کردن تو رو تا دور
اما صدا نزدیک تر میشد
حرفای تو شعله به تن میکرد
هر چی جهان تاریک تر میشد
از آیه ی تفسیر حمد تو
آیینه ی پیغمبری می ریخت
هر بار چشمای تو تر میشد
از اشک چشمت کوثری می ریخت
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان