ترانه ای با صدا و آهنگسازی شهریار کهن زاد بر روی غزلی از حافظ
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سرآمد شهر یاران را چه شد؟
یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟
آب حیوان تیرهگون شد خضر فرخ پی کجاست
خون جهید از شاخ گل باد بهاران را چه شد؟
صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد؟
لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟
زهره سازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد؟
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند
کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد؟
حافظ اسرار الهی کس نمیداند خموش
از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد؟
حافظ
شوره زاری شد طبیعت لاله زاران را چه رفت
لیسه زد باغ محبت، باغکاران را چه شد؟
زرد و زندانی شدیم از تنگنای زندگی
یارب آن آزادگان و گلعذاران را چه شد؟
نی سواران را هوای قهرمانی در سر است
قهرمانان را چه آمد، شهسواران را چه شد؟
رشحه ی فیضی نزاد و گلبن عیشی نرست
چشمه ی خورشید و چشم ابر و باران را چه شد؟
روزگاری بود و دورانی ندانم ای فلک
بر سر دوران چه آمد، روزگاران را چه شد؟
قحط سالی شد که عشق و عاشقی از یاد رفت
مهربانی کی سرآمد شهر یاران را چه شد؟
شهریار
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سرآمد شهر یاران را چه شد؟
یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟
آب حیوان تیرهگون شد خضر فرخ پی کجاست
خون جهید از شاخ گل باد بهاران را چه شد؟
صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد؟
لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟
زهره سازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد؟
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند
کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد؟
حافظ اسرار الهی کس نمیداند خموش
از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد؟
حافظ
شوره زاری شد طبیعت لاله زاران را چه رفت
لیسه زد باغ محبت، باغکاران را چه شد؟
زرد و زندانی شدیم از تنگنای زندگی
یارب آن آزادگان و گلعذاران را چه شد؟
نی سواران را هوای قهرمانی در سر است
قهرمانان را چه آمد، شهسواران را چه شد؟
رشحه ی فیضی نزاد و گلبن عیشی نرست
چشمه ی خورشید و چشم ابر و باران را چه شد؟
روزگاری بود و دورانی ندانم ای فلک
بر سر دوران چه آمد، روزگاران را چه شد؟
قحط سالی شد که عشق و عاشقی از یاد رفت
مهربانی کی سرآمد شهر یاران را چه شد؟
شهریار
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه