تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی
بیش از این بی همدمی در خانه نتوانم نشست
در امید گنج در ویرانه نتوانم نشست
ای که افسونم دهی کز مار زلفش سرمپیچ
بر سر آتش بدین افسانه نتوانم نشست
آتش عشقش دلم را زنده می دارد چو شمع
ورنه زین سان مرده دل در خانه نتوانم نشست
یک نفس بی اشک می خواهم که بنشینم ولی
در میان بحر بی دردانه نتوانم نشست
بیش از این بی همدمی در خانه نتوانم نشست
در امید گنج در ویرانه نتوانم نشست
ای که افسونم دهی کز مار زلفش سرمپیچ
بر سر آتش بدین افسانه نتوانم نشست
آتش عشقش دلم را زنده می دارد چو شمع
ورنه زین سان مرده دل در خانه نتوانم نشست
یک نفس بی اشک می خواهم که بنشینم ولی
در میان بحر بی دردانه نتوانم نشست
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه